سلام
امیدوارم حال همتون خوب باشه تو این پست شعر جدیدمو براتون میذارم امیدوارم
خوشتون بیاد
و راجع به
مشکلاش نظر بدید ممنون میشم و ممنون میشم بگید چجور مطلبی تو وب کمه تابیشترش کنم
و اگه وب
مشکلی داره بهم بگید حتما روش کار میکنم منتظر نظرای خوبتونم (میلاد)
عشق و نفرت
توبگو تو
زندگیت من دیگه چکار نکردم
که فقط
دوریه دستات شد نصیبه دسته سردم
تو نبودت
غم و غصه , ماتموتجربه کردم
این روزا
می گذره اما عادتت رو ترک نکردم
هرکی
چشمامو میبینه میگه بسته جدایی
میگن اون
رفته از اینجا بهت میگن که بی وفایی
تا بهم
نگی تو دیگه باورم نمیشه
خب میگن
عشقت از اینجا واسه ی اون یکی رفته
باورش
برام عجیبه خب بزرگترین شکسته
دیگه سعی
من بر اینه که تورو کنم فراموش
شمع عشقت
توی قلبم وقتشه خب بشه خاموش
اما خب
هرگز نمیشه برامن که خیلی سخته
تو بگو
چجور تونستی شبونه بری تمام شه
بینمون
هرچی که بوده واسه دیگری حروم شه
اشک و
چشمامو ندیدی اشک چشمامم تموم شد
اون که
دستش میگرفتی دیگه رسوای جهان شد
با تمومه
عشق و نفرت من دیگه میرم از اینجا
تو دلت
هرجا خوشه باش توبمون بمون همونجا
شاعر
: میلاد جان محمدی
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و یکم تیر ۱۳۹۰ ساعت ۱:۹ ق.ظ توسط ميلاد
|