شعر عاشقانه

بی تو این شهر برایم قفسی دلگیر است
شعر هم بی تو به بغضی ابدی زنجیر است

آنچنان می فِشُرد فاصله، راه نفسم
که اگر زود، اگر زود بیایی دیر است

رفتنت نقطۀ پایان خوشی هایم بود
دلم از هرچه و هر کس که بگویی سیر است

سایه ای مانده ز من بی تو که در آیِنه هم
طرح خاکستری‌اش گنگ‌ترین تصویر است

خواب دیدم که برایم غزلی می‌خواندی
دوستم داری و این خوب‌ترین تعبیر است

کاش می‌بودی و با چشم خودت می‌دیدی
که چگونه نفسم با غم تو درگیر است

تارهای نفسم را به زمان می‌بافم
که تو شاید برسی، حیف که بی تاثیر است...

شعر عاشقانه میلاد جانمحمدی

سلام به همه دوستای خوب و محترم

امید وارم حال همگی خوب باشه

امروز شعر جدیدمو میذارم تو وب

امید وارم خوشتون بیاد منتظر انتقاد و پیشنهاتونم

اگر مشکلی تو شعرام هست بگید تا رفعش کنم



گله مندم امشب


حرفی در دل دارم

نه نپرسید شما

گله از او دارم

پس نگوییید چرا

..........

بگذر از کوچه ی عشق

تا صبح با یارت

بنویس از دل او

نامه ای بر یادت

............

حرف هایی شیرین

قصه هایی از تو

خاطرات دیرین

عاشقی باز از نو

.............

یک سکوت مبهم

پر ز تنهایی ها

بی جوابی درهم

شعر ها آواز ها

...........

تا سحر بیداری

بی درنگ با یادش

از غمش بیماری

مانده ای در راهش

............

گله مندم امشب

من ز تنهایی خود

حرف هایی در تب

حرفی با دله خود

........

شاعر : میلاد جانمحمدی

شعر عاشقانه

سلام به همه دوستای خوبم امیدوارم حال همگی خوب باشه

دنبال یه سری مطلب واسه عید نوروز می گردم خوشحال میشم

کمکم کنید .

در ضمن خوشحال میشم نظرای خوبتونو راجع به وب بدونم

و اگه ایرادی تو کارم هست بگید زودتر رفعش کنم

---------------------------------------------------------------------------------------

امروز یه شعر زیبا از خانوم مرضیه اسکندری میذارم تو وب

امید وارم خوشتون بیاد


مهربان ترین

ای چشم های آبی تو . آسمانی ترین

با من همیشه باش ولی همیشه مهربان ترین

پشتم خمید از غم آن قامت بلند

یعنی شده به شوق رسیدن . کمان ترین

لالم میان این همه آدم به شوق تو

پنداشتی که من شدم ام بی زبان ترین ؟

هرچند ای عزیز تو یادم نمی کنی

هستی ولی میان دلم . جاودانترین

ای خوب تر ز خاطره های قشنگ من

هستی چرا به عاشقی ام بد گمان ترین

بسیار بی قرارم و بسیار نا توان

حالا بدان مرا ز غمت ناتوان ترین

شاعر : مرضیه اسکندری

ساده می گویم عزیزم دل بریدن ساده نیست

ساده می گویم عزیزم دل بریدن ساده نیست
چشمهای مهربانت را ندیدن ساده نیست
از زمان رفتنت خورشید را گم کرده ام
ناله های ابر را هر شب شنیدن ساده نیست
قلب تو پر بود از ماه و هزاران پنجره
ماه را از پشت یک دیوار دیدن ساده نیست
بوسه هایت دلنشین و خنده هایت دلفریب
طعم تلخ این جدایی را چشیدن ساده نیست
باز هم آمد بهار اما هوا افسرده است
آه از دست زمستان هم رهیدن ساده نیست
قلب من آتش گرفت از دوریت باران من
از دل این آتش سوزان پریدن ساده نیست
پادشاه قصر قلبم حکمران با شکوه
ساده دل دادم ولی این دل بریدن ساده نیست

من خوش خیال ساده

من خوش خیال ساده
حالا با پای پیاده
دنبالت دارم می گردم
همسفر با شب و جاده
پرم از حسرت و خواهش
واسه یک لحظه نوازش
کوله بار غم رو دوشم
رهسپار شهر سازش
تو قامت سیاه شب
وقتی ستاره می میره
انگار می خواد بهم بگه
واسه رسیدن به تو دیره

خداحافظ

خداحافظ


خداحافظ همین حالا ، همین حالا که من تنهام

خداحافظ به شرطی که بدونی تر شده چشمام

خداحافظ کمی غمگین ، به یاد اون همه تردید

به یاد آسمونی که منو از چشم تو میدید

اگه گفتم خداحافظ نه اینکه رفتنت ساده اس

نه اینکه میشه باور کرد دوباره آخره جاده اس

خداحافظ واسه اینکه نبندی دل به رویاها

بدونی بی تو و با تو ، همینه رسم این دنیا

خداحافظ ، خداحافظ

همین حالا

خداحافظ

نفهمیدی چه می گویم  ندانستی چه می خواهم

نفهمیدی چه می گویم

ندانستی چه می خواهم


*

گمان کردی که چون از عشق می گویم

نیاز پیکرم را در تو می جویم؟


*

تو فکر کردی

که عشق جز خواهش تن نیست

و جز این آرزو در باطن من نیست؟


*

نفهمیدی! نفهمیدی!

که این افکار در من نیست!!


*

و عشق آن واژه پاکیست

برای من...

که بی تو معنی تنهایی مطلق

برای دستهای من...

برای حرف های من...

برای آنچه می گویم...


*

نمی دانی! نمی دانی!...

چه می گویم

از من گرفتی ناگهان گرمای خود را

از من گرفتی ناگهان گرمای خود را


لبخند های مست و بی پروای خود را



تانشکفد احساس زنبق های وحشی

تا پرکنی از خون دلها پای خود را



نفرین بر این ماه و پلنگ زخم خورده

نفرین برآنکه خط زده دنیای خود را



دوزخ نشینم کرده ای آرام آرام

دادی به دستم سیب ناپیدای خود را



حالا نمایان می کنی یکبار دیگر

از پشت پرده چهره ی حوای خود را



یکتا پرستی را رها کردم چرا که

درمن نشاندی جای آن بودای خود را



مجنون تر از مجنون خیابان گرد و رسوا

درجستجویم روز و شب لیلای خود را



آرامشم را باردیگر باز گردان

تا با تو من پیدا کنم فردای خود را . . .

نشنیده ام بگیر...

نشنیده ام بگیر...



* * * * *

دلگیرم آنچنانکه درونم جهان گم است


پشت هوای ابری من آسمان گم است




می ایستم مقابل خود ، دلشکسته ام


در روبروی چهره ی بی تاب و خسته ام




تصویر مرد در هم و بر هم در آینه


هم در خودم شکسته ام و هم در آینه




من دارم از فرشته ی خود حرف می زنم


از شعر نا نوشته ی خود حرف می زنم




از یک نگاه خیره و حسی نداشته


از عابری که روی دلم پا گذاشته




یادش بخیر لحظه ی از عشق دم زدن


تا صبح بی قرار دوتایی قدم زدن
ادامه نوشته

شعر نو با بودن تو حال من اصلا خراب نیست

با بودن تو حال من اصلا خراب نیست
می خواهمت و بهتر از این انتخاب نیست

احساس می کنم که خدا قول داده است
دیگر در این جهان خبری از عذاب نیست

دیگر میان خاطره هامان ، از این به بعد
چیزی به اسم دلهره و اضطراب نیست

باور کن این خدا که خودش عاشقت کند
حتماً زیاد خشک و مقدس مآب نیست

پاشو بیا کمی بغلم کن ، ببوس، تا
باور کنم حضور تو ایندفعه خواب نیست

من را ببوس تا همه ی شهر پر شود
این اتفاق هر چه که باشد سراب نیست

دنیا سر جدایی ما شرط بسته است
اما دعای شوم کسی مستجاب نیست...

برخیز شعر عاشقانه

برخیز که غیر از تو مرا دادرسی نیست
گویی همه خوابند ، کسی را به کسی نیست
آزادی و پرواز از آن خاک به این خاک
جز رنج سفر از قفسی تا قفسی نیست
این قافله از قافله سالار خراب است
اینجا خبر از پیش رو و باز پسی نیست
تا آئینه رفتم که بگیرم خبر از خویش
دیدم که در آن آئینه هم جز تو کسی نیست
من در پی خویشم ، به تو بر می خورم اما
آن سان شده ام گم که به من دسترسی نیست
آن کهنه درختم که تنم زخمی برف است
حیثیت این باغ منم ، خار و خسی نیست
امروز که محتاج توام ، جای تو خالیست
فردا که می آیی به سراغم نفسی نیست
در عشق خوشا مرگ که این بودن ناب است
وقتی همه ی بودن ما جز هوسی نیست

اخم می کنم شعر نو

اخم می کنم
تا ببینی جدی شدم.
چرا اینگونه سراغم می آیی؟
من به تمنای گریه ات نیست،
که تا سال ها،
تا قرن ها،
تا پایان تلخی،
زیر این خاک سرد،
قصد خفتن کرده ام.
معرفتی مانده اگر
یا سر سوزن قلقلکی از بهار گذشته،
برای من،
لبخند بزن ،لبخند !!

شعر عاشقانه دوست میدارم

دوست می دارم

ترا بی هر یقینی و گمانی دوست میدارم
ترا در هر زمینی و زمانی دوست میدارم
ترا در باور اندیشه های ارغوانی ام
بر این باور بمانی یا نمانی دوست می دارم
به تو مثل پریان زمینی عشق می ورزم
ترا مثل خدای آسمانی دوست می دارم
ترا با قد و بالای هلالی ناز می بینم
ترا با چشم و ابروی کمانی دوست می دارم
ترا در بدترین لحظه هایم یاد می آرم
ترا در بی کسی و بی امانی دوست می دارم

بهروز معماریان

شعر عاشقانه هستی ام در پایه آن سر مست رفت

هستی ام در پایه آن سر مست رفت

آه ای ابر بهاری مویه کن

روح تبدار مرا پاشویه کن


این گران باری که بر دل می برم

هم تو می دانی چه مشکل می بریم


هستی ام در پای آن سرمست رفت

آه ای یاران دلم از دست رفت


انتهای هرچه رسوایی منم

عاشق شب های تنهایی منم


بارهابا لاله صحبت کرده ام

بارها با ماه خلوت کرده ام

شعر کامل در ادامه مطلب

ادامه نوشته

رفتنم شده کابوس شعر عاشقونه

کابوس نیست

با دستانی سبز

ایستاده

باید رفت

تنها ...

به کجا...

باد پیراهن سبزش را به رقص می خواند

باد... باد... باد...

این زاده سیاه شب

روی ان شراب کهنه میرقصد

-پیچک تنت بوی خاک میدهد

...کابوس نیست

...باید... ب...ر...و....م

شعر عاشقانه

نه می تواند به دعوت آسمان پاسخ مثبت دهد
و نه می تواند همراه باد گشتی بزند
نمی تواند چشم به چشم دشت و دریا بدوزد
و حتی نمی تواند چشمه ای را پابند کند
جنگل از دامان او بالاتر نمی آید
و برفها
برفها هم آنقدر سردند
که هیچکس عاشقشان نمی شود …
سنگها اما
سنگها از کوه می کنند
و در مسیر رود
کم کم عاشق می شوند .

شعر نو - ساده ام

آنچنان ساده ام
 که گنجشکها هم مي توانند
 در جيب هايم لانه کنند
 با پروانه اي سال ها دوست مي شوم
 براي پاي مورچه ام که به گل مي ماند
 هاي هاي گريه مي کنم
 در دور و دراز باور خود
 کودک مي مانم
 هميشه
 حالا
 چقدر با من رو راستي
 از اينجا تا کجاي دنيا براي تو بدوم
 و يا با کدام شاخه ي خيانت
 خودم را حلق آويز کنم
 روزي وقتي که ديگر من نيستم
 نمي خواهم
 در پيدا و پنهان
 تلخ بخندي
 ويا به خنده بگويي که من
 واقعا ساده بوده ام
 حتي
 در پيله ي تصور و تصوير ...

َشعر عاشقانه میلاد جانمحمدی نیا دیره

سلام به همه دوستای خوبم ممنون از شما که اشکالای من رو بهم یاد آوری می کنین و خوبیارم بهم میگین

تا بد و خوبمو بهتر بشناسم از همتون ممنونم هم چنین منتظر انتقاد و پیشنهاداتونم



          نیا دیره

دلم غم داره امشب بی حکایت

ندارم اهل دل امشب شکایت

دلم خونه نبین لبهای خندون

یکم درد باش نمی خوام دیگه درمون

شکستم مٍی زدم از درد دوری

ندیدی حالمو خیلی صبوری

نمیگم عاشقم یا که دیونم

فقط میگم که قدرتو میدونم

نگو حالت خرابه زاره زاره

دیگه چشمام ضعیفه تاره تاره

نمیبینم تورو دستم گرفتی

کجای تو چرا ماتم گرفتی

نبودی توی این روزا کنارم

نگو پس تو بودی تک ستارم

نیا دیره تمومه قصه ی من

تو نشنیده بگیر این حرفای من


شاعر : میلاد جانمحمدی

======================

کپی برداری بدون ذکر منبع ممنوع می باشد

شعر عاشقانه متن ترانه امید اگر مانده بودی شعرهای عاشقانه شعرنو شعرحب شعرهای عشقولانه شعر زیبا شعر جد

متن ترانه خواننده عزیز امید اسم ترانه اگر مانده بودی


اگر مانده بودی تو را تا به عرش خدا می رساندم
اگر مانده بودی تو را تا دل قصـه هـا مـی کشاندم


اگر با تـو بـودم بـه شب های غربت که تنها نبودم
اگر مانده بودی ز تو می نوشتم تو را می سرودم


مانده بـودی اگـر نازنـیـنـم زنـدگی رنگ و بــوی دگـر داشت
این شب سرد وغمگین غربت باوجود تو رنگ سحر داشت


با تو این مرغک پر شکـسته مانده بـودی اگر بال و پر داشت
با تو بیمی نبودش ز طوفان مانده بودی اگر همسفر داشت


هستیم را به آتش کشیدی سوختم من ندیدی ندیدی
مرگ دل آرزویـت اگـر بـود مـانده بودی اگــر می شنیدی


با تو دریا پر از دیدنی بود شب ستاره گلی چیدنی بود
خاک تن شسته در موج باران در کنار تو بوسیدنی بود


بعد تو خشم دریا و ساحل بعد تو پای من مانده در گل
مانده بودی اگـر مـوج دریـا تـا ابـد هـم پـر از دیـدنی بود


با تـو و عشق تو زنده بودم بعد تو من خـودم هـم نبـودم
بهترین شعر هستی رو با تو مانده بودی اگر می سرودم

 

ادامه نوشته

شعر عاشقانه شعر عاشقی و عاشقانه


در دو چشمش گناه می خندید

بر رخش نور ماه می خندید

در گذرگاه آن لبان خموش

شعله یی بی پناه می خندید

شرمنک و پر از نیازی گنگ

با نگاهی که رنگ مستی داشت

در دو چشمش نگاه کردم و گفت

باید از عشق حاصلی برداشت

سایه یی روی سایه یی خم شد

در نهانگاه رازپرور شب

نفسی روی گونه یی لغزید

بوسه یی شعله زد میان دو لب

ادامه نوشته

شعر عاشقانه در این بن بست...



 

در این بن بست...
دهانت را می بویند
مبادا که گفته باشی "دوستت دارم"
دلت را می بویند
روزگار غریبی ست،نازنین!
و عشق را
کنار تیرک راهبند
تازیانه می زنند
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد
در این بن بست کج و پیچ و سرما
آتش را
به سوختبار سرود و شعر
فروزان می دارند.
به اندشیدن خطر مکن.
روزگار غریبی ست،نازنین!
آن که بر در می کوبد شباهنگام
به کشتن چراغ آمده است.
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد
آنک قصابانند
بر گذرگاه ها
مستقر.
با کنده و ساطوری خون آلود
روزگار غریبی ست،نازنین!
و تبسم را بر لب جراحی می کنند
و ترانه را
بر دهان.
شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد
کباب قناری
بر آتش سوسن ویاس
روزگار غریبی ست نازنین!
ابلیس پیروز مست
سور عزای ما را بر سفره نشسته است
خدا را در پستوی خانه نهان باید کرد.


ادامه نوشته

شعر کوتاه عاشقانه شعر عاشقانه شعرعاشقانه شعر


تو از دردی كه افتادست بر جانم چه می دانی؟
دلم تنها تو را دارد ولی با او نمی مانی
تمام سعی تو كتمان عشقت بود در حالی
كه از چشمان مستت خوانده بودم راز پنهانی
فقط يك لحظه آری با نگاهی اتفاق افتاد
چرا عاقل كند كاری كه بازآرد پشيمانی؟


شعر عاشقانه



ببخش مرا كه براي نگاهت كافي نبوده ام

ببخش اگر دستانم ،

براي نگاه داشتنت كوچك بود

ببخش مرا اگر در قلبم جا شدي

و ديگر براي هيچ جا نبود

 

اكنون كه مرده ام مرا ببخش

اكنون كه عاشقم مرا ببخش

ببخش مرا به خاطر تمام لبخند هايت كه عاشقم كرد

و به خاطر تمام اشكهايم كه گرفتارت كرد

ببخش اگر آنقدر با تو هم درد شدم تا درد هايت زياد شد

 

اكنون كه ديگر نيستم مرا ببخش!

اكنون كه از ياد برد ه اي با تو زيسته ام مرا ببخش

مرا ببخش اگر نامت را زياد مي خواندم

و يا اگر زياد در پيش تو مي ماندم

آنقدر كه حوصله ات را سر ميبردم ..

 

اكنون كه نمي خندم مرا ببخش ...

اكنون كه ديگر هيچگاه اشكي ندارم مرا ببخش!!

 

ببخش اگر نترسيدم خدا هم فراموش كند مراقبت باشد و نگفتم : خدا نگهدارت!

 

مرا به خاطر تمام نا گفته هايم ببخش

اگر نگفتم تا قيامت به اميد ديدارت ..

 

اكنون كه من به قيامت دل بسته ام

ديگر مرا ببخش !!!

شعرعاشقانه اشعارعاشقانه شعر عاشقانه شعر احمد شاملو



احمد شاملو



آيدا در آين


 

لبانت

به ظرافت شعر

شهواني ترين بوسه ها را به شرمي چنان مبدل مي كند

كه جاندار غار نشين از آن سود مي جويد

تا به صورت انسان درآيد.

 

و گونه هايت

با دو شيار مّورب

كه غرور ترا هدايت مي كنند و

سرنوشت مرا

كه شب را تحمل كرده ام

بي آن كه به انتظار صبح

مسلح بوده باشم،

و بكارتي سر بلند را

از رو سبيخانه هاي داد و ستد

سر به مهر باز آورده م.

 

هرگز كسي اين گونه فجيع به كشتن خود برنخاست

كه من به زندگي نشستم!

 

و چشانت راز آتش است.



شعر عاشقانه

سلام به همه دوستای خوبم خسته نباشید برا همتون

آرزوی موفقیت دارم

کاربر خوبمون که نوشته بود چرا شعرشو

نذاشتم تو وب فقط میتونم بگم شرمندشم

نظرشم تایید کردم

امروز براتون یه شعر جالب میذارم تو وب که

مطمعانم خوشتون میاد



برعکس


شیشه دنبال سنگ افتاده است

ریشه دنبال خدنگ افتاده است


رفته از خان اما نخورد به هدف

فشنگ دنبال تفنگ افتاده است


گربه از ترس ماهی رفته بالای درخت

موش دنبال نهنگ افتاده است


احتمالا از شیر می افتد شلنگ

اینبار از شیر شلنگ افتاده است


میخ افتاده بر جان چکش

بیل هم روی کلنگ افتاده است


بس که افتادنی شد استاده ها زیر!

عشق هم از آب و رنگ افتاده است


این چه بساطیست در میان شاب

ناتشان با سیخ و سنگ افتاده است


از میان دلبران/تنها مرا

گاه گیسویی به چنگ افتاده است


گاه در مرام عشق بازی به میان من و یار

بین ما و رقیبان نزاع و جنگ افتاده است


اتفاقا این دیار مدتیست چند

اتفاقاتی قشنگ افتاده است

                                                         شاعر : بهرام قربانپور



شعر كوتاه عاشقانه اشعار عاشقانه شعر عاشقانه غصه هاي بعد اون

سلام به همه دوستاي خودم اميد وارم حالتون خوب باشه
پيشاپيش عيد نوروز 1390 به همتون تبريك ميگم
از چت روم وب خوشتون اومد ؟ استفاده كردين ؟
يكمي سادست ولي خوب خوبه جالبه سرعتش خوبه
چند وقتي ميشه از شعراي خودم تو وب نذاشتم
حالا يه شعر حاضر كردم براتون

منتظر پيشنهاداتونم



   غصه هاي بعد اون


وقتي غصم ميگيره دلم مي خواد بميرم


يا اين كه توي دستام دستاتو باز بگيرم


زندگي بود چه نامرد تورو ازم جدا كرد


فهميد كه عاشقم من ديگه منو رها كرد


وقتي بردش آسمون ديگه اميد نداشتم


تو قاب عكس قلبم عكسشو جا گذاشتم


ديگه توي اين روزا بدجوري كم آوردم


جاي نگاه و حرفاش غصه و غم آوردم


براي چي بمونم يا واسه كي بخونم؟


بهتره زودتر برم ديگه تنها نمونم


                                                 ميلاد جانمحمدي

شعر عاشقانه بابك جهانبخش تيك تيك ساعت شعر عاشقونه شاعرانه ترين هاي ايران

سلام خسته نباشين دوستاي گلم امروز متن شعر تيك تيك ساعت از بابك رو براتون ميزارم

متن كامل در ادامه مطلب

اگه دوست داشتين مي تونيد شعراتون برام بزاريد تو نظرات

تو وب به اسم خودتون مي زارم 



 

یه نگاه تب دار مونده توی ذهنم

عاشق شدم انگار آروم آروم کم کم

چشمای قشنگت همش روبه رومه

اگه باشی با من همه چی تمومه

تیک و تیک ساعت رو دیوار خونه

میگه وقت عاشق شدنه دیونه

دلو بزن به دریا انقد نگو فردا

آخه خیلی دیره دیر برسی میره


متن كامل شعر در ادامه مطلب


ادامه نوشته

شعر عاشقانه اشعار عاشقانه بهترين شعر عاشقانه هو



هو

 

 

کسی دیگر نمی کوبد در این خانه ی متروک ویران را

 

کسی دیگر نمی پرسد چرا تنهایه تنهایم

 

و من چون شمع میسوزم و دیگر هیچ چیز از من نمی ماند

 

و من گریان و نالانم  و من تنهای تنهایم

 

درون کلبه ی خاموش خویش اما

 

کسی حال من غمگین نمی پرسد

 

و من دریای پر اشکم که توفانی به دل دارم

 

درون سینه ی پر جوش خویش اما

 

کسی حال من تنها نم پرسد

 

و من چون تک درخت زرد پائیزم

 

که هر دم با نسیمی می شود برگی جدا از او

 

و دیگر هیچ چیز از من نمی ماند

 

                                         

 

 

 

شعر عاشقانه

سلام خوبین بعد چند وقت دوباره برگشتم با شعر جدید خودم ممنون از نظرای خوبتون دوستون دارم

برا همتون آرزوی موفقیت میکنم عکس تو دفترم زیاد کشیدم بازم بزارم ؟


برا همتون آرزوی بهترین هارو دارم

 

 

 

می دونی نگاه سردم روی کوه ها خونه کرده                صدای تو ام قشنگه توی قلبم لونه کرده

از اینجا خسته شدم من ولی خوب پایان نداره                 می دونی بردنت از یاد واسه من امکان نداره

اون روزه آخری بودش کا نگام نگاتو می خواست          من می گفتم دست سردم گرمیه دستاتو میخواست

ای قشنگ نازنینم بهترین گله زمینم                             من همینم من همینم تنهاترین مرد زمینم

می گن که بردنم از یاد واسه تو آرزو بوده                    وقتی که حرف میزدیم ما تو بهم گفتی دروغه

تو میگی به پام میمونی منتظر به رام میمونی                 باشه خوب گلم قبوله منتظر باش تا یه روزی

که پیشه تو برمیگردم با همین نگاه سردم                     که بگم دوست دارم من نازنینم پره دردم


شاعر:میلاد جانمحمدی


ممنون از نظراتون بعد خدمت به همه نظرا رسیدگی میکنم چند نفر شعراشونو گزاشتم سری بعد که اومدم

شعراشونو میزارم تو وب با اسم خودشون

شعر عاشقانه اشعار عاشقانه كوتاه

سلام به همه دوستانه گلم خیلی وقته نبودم بازم باید برم حالا فردا یا پس فردا قبل رفتنم یه شعر براتون میزارم به یاده من باشین خدا کنه زودتر تموم شه این خدمته ما شما ام واسه ما دعا کنید فعلا بای تا فردا برمیگردم

اشعار عاشقانه شعر عاشقانه . عشق اشعار زيباي ايران زمين بهترين شعر هاي عاشقانه

اشعار عاشقانه

سلام به همه دوستایه گل قدیمی خوب هستید اینم یه شعر البته اسم شاعرش نمی دونم چیه

اگه قبلا خونده بودید معذرت


سلام اي كهنه عشق من كه ياد تو چه پا برجاست

سلام بر روي ماه تو عزيز دل سلام از ماست

تو يك روياي كوتاهي دعاي هر سحر گاهي

شدم خواب عشقت چون مرا اينگونه ميخواهي

من ان خاموش خاموشم كه با شادي نمي جوشم

ندارم هيچ گناهي جز كه از تو چشم نمي پوشم

دو غم در شكل اوازي شكوه اوج پروازي

نداري هيچ گناهي جز كه بر من دل نمي بازي

مرا ديوانه مي خواهي ز خود بي گانه ميخواهي

مرا دل باخته چون مجنون ز من افسانه مي خواهي

شدم بيگانه با هستي ز خود بي خودتر از مستي

نگاهم كن نگاهم كن شدم هر انچه ميخواستي

بكش اي دل شهامت كن مرا از غصه راحت كن

شدم انگشت نماي خلق مرا تو درس عبرت كن

نكن حرف مرا باور نيابي از من عاشق تر

نميترسم من از اقرار گذشت اب از سرم ديگر

سلام اي كهنه عشق من كه ياد تو چه پا بر جاست





شعر عاشقانه شعر كوتاه عاشقانه شعر های کوتاه عاشقانه

بچه ها یه مدت آپ نکرده بودم ببخشید واقعا نمیشد حالا هم که میخوام آپ کنم شعر از خودم ندارم

پس خودتون ببخشید دیگه گلا اینم یه شعر باحال


گل شکسته

شاخه گلی شکسته تو دسته تو اسیرم

اگه نیایی تو پیشم یه وقت دیدی میمیرم

محتاج یک نگاتم تا جون دارم فداتم

محتاج یک نگاه و قهر بکنی میمیرم

دستو پامو گم می کنم

وقتی نگام می کنی تو

نفس نفس هول می کنم

وقتی صدام می کنی تو

تو دفتره خاطره هام

تو ذهن و تو آرزوهام

اسم تو هم شده فراموش

اسم تو هم شده فراموش

یادم دادی بسوزم... دارم می سوزم...دارم می سوزم

اشکه چشامو دیدی بگو به چی رسیدی

قسم به بی قراریت مردم از چشم انتظاریت

محتاج یک نگاتم تا جون دارم فداتم

محتاج یک نگاه و قهر بکنی میمیرم

دستو پامو گم می کنم

وقتی نگام می کنی تو

نفس نفس هول می کنم

وقتی صدام می کنی تو

تو دفتره خاطره هام

تو ذهن و تو آرزوهام

اسم تو هم شده فراموش

اسم تو هم شده فراموش

می دونی که دوست دارم

واسه اینه که دل می سوزونی تو

گفتم بهت دوست دارم

اما حالا من پشیمونم




عاشقت بودم یادم میاد شعر عاشقونه عكس عاشقانه شعر زيباي عاشقانه اشعار عاشقانه

تموم خاطراتت یادم میاد

یاد اون روز که دلت میگفت منو میخواد

اگه تو نمونی پیشم دیونه میشم

آخه من چی کار کنم تو بمونی پیشم

فکر تو یه لحظه از سرم نمیره

من میگم میمونی اما دل میگه میره

نزار تا قصه مون این جوری تموم بشه

میدونم تو میری مهرم حروم میشه

بگو حرفت چیه ؛ آخه دردت چیه

تازه اول راهیم ، خداحافظی چیه

می دونستم میری و تنهام میزاری

تو که از حال دلم خبر نداری

می دونستم آخرش این جوری میشه

یکی مون تنها میمونه واسه همیشه

شعر عاشقونه اشعار عاشقونه اشعار كوتاه عاشقونه شعرعاشقانه شعر زيبا كوتاه


آنکه از درد دل خود به فغانست منم**وآنکه از زندگي خويش به جانست منم
آنکه هر روز دل از مهر بتان بردارد**چون شود روز دگر باز همانست منم
آنکه در حُسن، کنون شهره ي شهر است تويي**و آنکه درعشق تو رسواي جهانست منم
آنکه در صومعه چل سال شب آورد به روز**وين زمان معتکف دير مغانست منم
در غمت گرچه به يک بار پريشان شده دل**آنکه صد بار پريشان پريشان تر از آنست منم
عاشقانت همه نامي و نشاني دارند**آنکه در عشق تو بي نام و نشان است منم
عاقبت همچو«هلالي» شدم افسانه ي دهر**آنکه هر جا سخنش ورد زبانست منم
------------------------------
به دنبال كسي هستم كه با درد آشنا باشد **دلش غمگين خودش ساده كمي از جنس ما باشد
به دنبال كسي هستم كه گر گويم غم خودرا **كه با سوزو غم ودردم به هر جا همنوا باشد
به دنبال كسي هستم كه عشقش واقعي باشد **نه دنياونه زرخواهد نه طالب بر هوي باشد
---------------------------------
در كنج دلم عشق كسي خانه ندارد **كس جاي در اين منزل ويرانه ندارد
دل را به كف هر كه دهم باز پس آرد**كس تاب نگهداري ديوانه ندارد
-----------------------------
پري بودي وبا من راز کردي ***به ناز و عشوه عشق آغاز کردي
مرا آواز دادي " چون رسيدم***کبوتر گشتي وپروازکردي

شعر عاشقونه غصه ی تو برای من

سلام خدمت دوستان گرامی این شعر را به همگی شما تقدیم می کنم

{غصه یه تو شادیه من}

غصّه ی تو برای من ٬ شادی من برای تو

دلت گرفت بگو خودم ٬ گریه کنم به جای تو

روزای خوب برای تو ٬ شبای بد برای من

بیستای قرمزمال ِ تو ٬ نمره ی رد برای من

غصّه ی تو برای من ٬ شادی من برای تو

دلت گرفت بگو خودم ٬ گریه کنم به جای تو

نُتای رنگی مال ِ تو ٬ شعرغم انگیزمال ِ من

بهارو عطرش مال ِ تو ٬ برگای پاییز مال ِ من

غصّه ی تو برای من ٬ شادی من برای تو

دلت گرفت بگو خودم ٬ گریه کنم به جای تو

گلای قرمزمال ِ تو ٬ گلای پرپر مال ِ من

قصّه ی اوّل مال ِ تو ٬ حرفای آخرمال ِ من

شوق سفر برای تو ٬ دردِ سفر برای من

رسیدناش برای تو ٬ فکرخطربرای من

غصّه ی تو برای من ٬ شادی من برای تو

دلت گرفت بگو خودم ٬ گریه کنم به جای تو

لذتِ خنده مال ِ تو ٬ بارون ِ گریه مال ِ من

صدآفرینا مال ِ تو ٬ حرفِ گِلایه مال ِ من

آتیش عشقم مال ِ تو ٬ کتابِ سوختن مال ِ من

عُمرِزیاد تو فال ِ تو ٬ رنج زیاد تو فال ِ من

غصّه ی تو برای من ٬ شادی من برای تو

دلت گرفت بگو خودم ٬ گریه کنم به جای تو

قصرِ طلایی مال ِ تو ٬ موندن و ساختن مال ِ من

همیشه بُردن مال ِ تو ٬ همیشه باختن مال ِ من

خاطره ی خوش مال ِ تو ٬ تلخی رفتن مال ِ من

نازواَداها مال ِ تو ٬ چشای روشن مال ِ من

غصّه ی تو برای من ٬ شادی من برای تو

دلت گرفت بگو خودم ٬ گریه کنم به جای تو

خوابای رنگی مال ِ تو ٬ خوابِ پریشون مال ِ من

ذوق ِ رهایی مال ِ تو ٬ رنجای زندون مال ِ من

روزای زیبا مال ِ تو ٬ جمعه ی دلگیرمال ِ من

قِسمتای خوش مال ِ تو ٬ غمای تقدیرمال ِ من

غصّه ی تو برای من ٬ شادی من برای تو

دلت گرفت بگو خودم ٬ گریه کنم به جای تو

زندگی من مال ِ تو ٬ خستگی تو مال ِ من

هرچی که داشتم مال ِ تو ٬ تا ردشی ازخیال ِ من

ستاره بارون مال ِ تو ٬ اشکِ شبونه مال ِ من

نازو کرشمه مال ِ تو ٬ اخم و بهونه مال ِ من

غصّه ی تو برای من ٬ شادی من برای تو

دلت گرفت بگو خودم ٬ گریه کنم به جای تو

هرچی ترانَس مال ِ تو ٬ برق ِ نگاهت مال ِ من

تمام دنیارو می دم ٬ صورتِ ماهت مال ِ من

خورشید ومهتاب مال ِ تو ٬ شبای تاریک مال ِ من

خونه ی ابرا مال ِ تو ٬ جاده ی باریک مال ِ من

غصّه ی تو برای من ٬ شادی من برای تو

دلت گرفت بگو خودم ٬ گریه کنم به جای تو

بَرنده بودن مال ِ تو ٬ آخرِ بازی مال ِ من

ترانه هام فدای تو ٬ هرچی می سازی مال ِ من

سوارِ دورِ قصّه هام ٬ تو مال ِ من ٬ من مال ِ تو

دیوونه ی نگات شدم ٬ من تورو کم دارم نرو

غصّه ی تو برای من ٬ شادی من برای تو

دلت گرفت بگو خودم ٬ گریه کنم به جای تو

نظر یادت نره


شعرعاشقانه شعر عاشقونه اشعار زیبای ترانه عاشقانه متن ترانه قدیمی