عزيزم مايل بودم روزي كه ميميرم
قلبم را از سينه ام بيرون بياوري و ببيني
رويه آن نوشته شده گل قشنگم
اميد زندگيم محبوب زيبايه من
دوستت دارم به حد پرستش
و برايه هميشه
..........................................
غروب را دوست دارم در اوج دلخوشي
غروب را دوست دارم در برگريز پاييز
غروب را دوست دارم در زماني كه دل طلوع مي كند
غروب را دوست دارم در زماني كه شاهد غروب هيچ دلي نباشم
غروب را دوست دارم در آنجايي كه دلم شاداست
در آن سرزميني كه شايد سر زمين رو پاهايم باشد
و خلاصه اينكه غروب زيباست
در طلوع عشقي پاك
............................................................................
كاش يكبار فقط يكبار تو چشمام نگاه كني
و با دقت حرف دلمو بخوني
اگر به چشمام خوب نگاه كني مي بيني كه
با حالتي عاشقانه برات فرياد دوستت دارم سر داده
كاش فقط يكبار نگاه كني فقط يكبار
..........................................
در جواني غصه خوردم هيچكس يادم نكرد
در قفس ماندم ولي صياد آزادم نكرد
آتش چشمات چنان از زندگي يرم كرد
آرزويه مر كردم مرگ هم يادم نكرد
....................................................................
اشعار میلاد جانمحمدی
+ نوشته شده در سه شنبه نوزدهم تیر ۱۳۸۶ ساعت ۱۲:۵ ق.ظ توسط ميلاد
|