سلام به همه دوستای خوبم امید وارم حاله همتون خوب باشه و موفق باشید بلاخره بعده یه مدت تصمیم گرفتم شعر بگم و این شعر و به همتون تقدیم کنم
امید وارم خوشتون بیاد و راجع بهش نظر بدین تا اگر توی شعر مشکلی هست رفعش کنم دوست داره همتون - میلاد
عشق رنگی
تو داری از عشق برام حرف تازه میزنی
نا امید از من خسته حرف رفتن میزنی
میگی عشقی نیست دیگه یه عادته
عشق و عاشقی کجاست این همون حکایته
یه روزی بوده دیگه تموم شده
آره عمرت الکی به پای من حروم شده
توچطور منو عشقم رو دروغ فرض میکنی
بعده مدت ها منو از زندگین حذف میکنی
باشه خوب مشکلی نیست برو هرجا که خوشی
تو همون دروغ گویی که کردی برام یه خودکشی
ما به هم سخت رسیدیم امه چه آسون بریدیم
تو روزای زندگی رنگه غم و خوب ندیدیم
تو برو برو از اینجا بدون من برو سرکن
میدونم یادم میفتی گه گاهی چشمتو تر کن
شاعر:میلاد جان محمدی
+ نوشته شده در یکشنبه دوم مرداد ۱۳۹۰ ساعت ۵:۲۴ ب.ظ توسط ميلاد
|