شعر عاشقانه در این بن بست...



 

در این بن بست...
دهانت را می بویند
مبادا که گفته باشی "دوستت دارم"
دلت را می بویند
روزگار غریبی ست،نازنین!
و عشق را
کنار تیرک راهبند
تازیانه می زنند
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد
در این بن بست کج و پیچ و سرما
آتش را
به سوختبار سرود و شعر
فروزان می دارند.
به اندشیدن خطر مکن.
روزگار غریبی ست،نازنین!
آن که بر در می کوبد شباهنگام
به کشتن چراغ آمده است.
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد
آنک قصابانند
بر گذرگاه ها
مستقر.
با کنده و ساطوری خون آلود
روزگار غریبی ست،نازنین!
و تبسم را بر لب جراحی می کنند
و ترانه را
بر دهان.
شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد
کباب قناری
بر آتش سوسن ویاس
روزگار غریبی ست نازنین!
ابلیس پیروز مست
سور عزای ما را بر سفره نشسته است
خدا را در پستوی خانه نهان باید کرد.


ادامه نوشته

شعر عاشقانه


در شبان غم تنهایی خویش

عابد چشم سخنگوی توام
من در این تاریکی
من در این تیره شب جانفرسا
زائر ظلمت گیسوی توام
گیسوان تو پریشانتر از اندیشه ی من
گیسوان تو شب بی پایان
جنگل عطرآلود
شکن گیسوی تو
موج دریای خیال
کاش با زورق اندیشه شبی
از شط گیسوی مواج تو من
بوسه زن بر سر هر موج گذر می کردم
کاش بر این شط مواج سیاه
همه ی عمر سفر می کردم
من هنوز از اثر عطر نفسهای تو سرشار سرور
گیسوان تو در اندیشه ی من
گرم رقصی موزون
کاشکی پنجه ی من
در شب گیسوی پر پیچ تو راهی می جست
چشم من چشمه ی زاینده ی اشک
گونه ام بستر رود
کاشکی همچو حبابی بر آب
در نگاه تو رها می شدم از بود و نبود...


گزيده ای از قصيده
آبی خکستری سیاه

حميد مصدق


شعر عاشقانه قیصر امین پور




حسرت همیشگی قیصر امین پور

حرفهاي ما هنوز ناتمام...

تا نگاه مي کني

وقت رفتن است

بازهم همان حکايت هميشگي !

پيش از آنکه با خبر شوي

لحظه ي عظيمت تو ناگزير مي شود

ای دریغ و حسرت همیشگی ...

ناگهان

چقدر زود

دير مي شود!

                            قیصر امین پور


شعر عاشقانه

شعر کوتاه عاشقانه اشعار کوتاه عاشقانه

-----------------------------------------------------------

من اینجا بس دلم تنگ است  . . . . .


من اینجا بس دلم تنگ است

و هر سازی که می بینم بد آهنگ است...

بیا ره توشه برداریم

قدم در راه بی برگشت بگذاریم

ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است...



شعر کوتاه عاشقانه شعر عاشقانه شعرعاشقانه شعر


تو از دردی كه افتادست بر جانم چه می دانی؟
دلم تنها تو را دارد ولی با او نمی مانی
تمام سعی تو كتمان عشقت بود در حالی
كه از چشمان مستت خوانده بودم راز پنهانی
فقط يك لحظه آری با نگاهی اتفاق افتاد
چرا عاقل كند كاری كه بازآرد پشيمانی؟


شعر عاشقانه



این وقت شب انگار


کسی دارد دانه دانه دلتنگیهایش را

لای برفها می کارد ...

*

کم می آورم

برف چشمانم هی آب می شوند...

*

زمستان

همین است که هست

حالا در این باغچه
حتی
دلتنگی هم
نمی روید!


شعر عاشقانه

سلام به همه دوستای خوبم خوب هستین ؟؟؟

اینم یه شعر کوتاه عاشقانه تقدیم به همتون




گفتم به دلی پرواز گرچه بال نداری

گفتا مددی کن که خودت حال نداری

گفتم دل خسته تو برو قصد سفر کن

گفتا تو چه پرتی خبر از مرد کهن سال نداری

                                  رضا نیرمی


شعر عاشقانه شعر زيباي عاشقانه

ز تو چون گریزم ای جان که توام امید جانی

تو چو خون گرم عشقی که به رگ رگم روانی

وگرم به لب رسد جان غم عشق تو نگویم

تو چو راز سر به مهری همه در دلم نهانی

منم آن زمین غمزا که ز چشم ها فتادم

بتو چون امید بندم که بلند آسمانی

منم آن درخت حرمان که خزان رسیده برآن

تو کنون درین گلستان چو بهار بی خزانی

چه غم ار ستاره من همه در غروب عشق است

که بر آسمان شعرم تو طلوع جاودانی

بجز از غزل چه سازم به تو ای غزال عشقم

بتو جز سرود مهرم بدهم چه ارمغانی!

 ---------------------------------------

 

سخن از بي سخني است
سخني نيست درين عصر سياه
سخني نيست كه نيست!
سخني نيست

سخنان رابط گوشند و دهن
جيوه در گوش همه ريخته اند
هيچكس نيست درين جنگل زرد
سبزه اي نيست درين كوچه كر
مرده ها بر سرگور خود شان مي رقصند

واي بر من!
تو نميداني من،
تا چه حد از همه نفرت دارم!
چون كه من
اين من تا اين حد كور،

سالها،...
سالها دوستشان داشته ام!

پیامک عاشقانه شعر عاشقانه

 نمي دونم چرا ما انسان ها عادت داريم آبي وسيع آسمان را رها كنيم و جذب آبي كوچك چشماني شويم

كه عمقي ندارد با اينكه مي دانيم روزي بسته خواهد شد اما آسمان مي بسته  خواهد شد

----------------------------

برات يه هديه دارم ##**#####**# # اين يه سيم خار داره. بپيچ دورت تا كسي دستش به گل من نرسه

.....................

خوردن شيريني خيلي راحته . خواندن داستان هايه شيرين خيلي راحته اما پيدا كردن يه دوست شيرين خيلي سخته راستشو بگو چجوري منو پيدا كردي؟

 / / / / / / / / / / / / / / / / /

در پي کاهش جمعيت پسران نسبت به دختران: درخيابان : دختر:جـــــــــووون! جيگرتــــــــــــــــو! پسر: ايييييييييييش! گمشو! دختر: شماره بدم زنگ مي‌زني؟! پسر: واه واه ! مگه خودت برادر و پدر نداري! واسه چي مزاحم پسر مردم مي‌شي

.......................

چند تا دوسم داري؟ هميشه وقتي يكي ازم مي پرسيد چند تا دوسم داري يه عدد بزرگ مي گفتم

ولي وقتي تو ازم پرسيدي چند تا دوسم داري گفتم يكي !!! مي دوني چرا چون قوي ترين و بزرگترين

عدديه مه ميشنا سمش دقت كردي قشنگترين و عزيز ترين چيزايه دنبا هميشه يه دونن

ماه يكيه خورشيد يكيه زمين يكيه خدا يكيه مادر يكيه پدر يكيه تو هم يكي هستي وسعت عشق من به تو هم يكيه پس اسنو از الان تا هميشه بدون كه يكي دوست دارم

............

چقدر سخت است منتظر كسي باشي كه هيچ وقت فكر آمدنت نباشد

....

سكوتم را به باران گريه كردم تمام زندگي ر گريه كردم نبودي در فراغ شانه هايت به هر خاكي رسيدم گريه كردم

...........

 

زندگی را دوست دارم به شرطه آنکه :


ز: آن زندان نباشد!


ن: آن ندمت نباشد


د: آن درماندگی نباشد


گ: آن گورستن نباشد


ی: آن یاس نباشد

............................

 

بعضي فکر مي کنند منصفانه نيست که
.خدا کنار گل سرخ خار گذاشته است
.بعضي ديگر خدا را ستايش مي کنند که کنار خارها گل سرخ گذاشته است

--------------------------------------------------
 

شعر عاشقانه

حرفي نيست

در سكوتم فرياد را نظاره كنيد

فرياد در گلو خشكيده است

حرفي نيست

چشمان بي فروغ

به دنبال كوچكترين روزنه رهايي

زبان قاصر از بيان  حرفي نيست

. . . . . . . . . .

حكايت جالبي است كه فراموش شدگان

 فراموش كنندگان راهرگز

 فراموش نميكنند

........

شايد اينم يه غصه بود

كه قهرماناش ما بوديم

ما كه بغير دلخوشي

دنبال چيزي نبوديم

..........................................

اي كه تويي همه كسم

بي تو مي گيره نفسم

اگه تو رو داشته باشم

به هرچي مي خوام ميرسم

..................................

نظر بدين

 

..........

شعرعاشقونه اشعار عاشقانه شعرهای میلاد جانمحمدی

اشعار كوتاه عاشقانه شعر كوتاه عاشقانه

عزيزم مايل بودم روزي كه ميميرم

قلبم را از سينه ام بيرون بياوري و ببيني

رويه آن نوشته شده گل قشنگم

اميد زندگيم محبوب زيبايه من

دوستت دارم به حد پرستش

و برايه هميشه

..........................................

غروب را دوست دارم در اوج دلخوشي

غروب را دوست دارم در برگريز پاييز

غروب را دوست دارم در زماني كه دل طلوع مي كند

غروب را دوست دارم در زماني كه شاهد غروب هيچ دلي نباشم

غروب را دوست دارم در آنجايي كه دلم شاداست

در آن سرزميني كه شايد سر زمين رو پاهايم باشد

و خلاصه اينكه غروب زيباست

در طلوع عشقي پاك

............................................................................

كاش يكبار فقط يكبار تو چشمام نگاه كني

و با دقت حرف دلمو بخوني

اگر به چشمام خوب نگاه كني مي بيني كه

با حالتي عاشقانه برات فرياد دوستت دارم سر داده

كاش فقط يكبار نگاه كني فقط يكبار

..........................................

در جواني غصه خوردم هيچكس يادم نكرد

در قفس ماندم ولي صياد آزادم نكرد

آتش چشمات چنان از زندگي يرم كرد

آرزويه مر كردم مرگ هم يادم نكرد

....................................................................

اشعار میلاد جانمحمدی


شعر کوتاه عاشقانه

عمرم گذشت ، قدم خمید  ، در پیچ و تاب لحظه ها

عاشق ترین بودم ولی تنهاترینم ای خدا

با این همه دل خستگی تنها تو ماندی در دلم

دریای بی پایان توئی  من زورقی بی ساحلم