شعر عاشقانه
این وقت شب انگار
کسی دارد دانه دانه دلتنگیهایش را
لای برفها می کارد ...
*
کم می آورم
برف چشمانم هی آب می شوند...
*
زمستان
همین است که هست
حالا در این باغچه
حتی
دلتنگی هم
نمی روید!
+ نوشته شده در شنبه هفتم خرداد ۱۳۹۰ ساعت ۶:۴۵ ب.ظ توسط ميلاد
|