سوگند میخورم&شعر عاشقانه
به
عشق پاک تو سوگند می خورم آری که
بی تو می گذرد لحظه ها به دشواری چقدر
خسته و بی روح و زرد می گذرند به
پیش چشم من این روزهای تکراری ببین چگونه
زمین گیر گشته ام بی تو ز
بس می وزد از هر طرف گرفتاری اسیر
تیره شب بی پناهی و دردم بدون
تو منم و این کویر بیزار ی بیا
مرا به نسیم تبسمی دریاب تویی
که از گل و عطر بهار سرشاری تمام
باغ دلم پر شکوفه خواهد شد اگر
که سبز نگاهت مرا کند یاری تو
شاه بیت غزلهای ناب من هستی و
صادقانه بگویم قسم به چشمانت هنوز
هم به امید تو زنده ام اری
+ نوشته شده در پنجشنبه ششم بهمن ۱۳۹۰ ساعت ۱۲:۵۰ ق.ظ توسط ميلاد
|